ایجاد اکوسیستم کارآفرینی: این پرسش بارها پرسیده شده است که آیا کارافرینان متولد میشوند یا ساخته میشوند؟ این پرسش در مورد اکوسیستمهاي کارآفرینی نیز به کاربرده میشود: آنها بهطور طبیعی نمو میکنند یا میتوانند یا میتوانیم بهطور هوشمندانه آنها را طراحی کنیم؟ درك مناسبی از طبیعت اکوسیستم کارآفرینی این سرنخ را به ما میدهد. اکوسیستم ً ها معمولا نتیجهاي از تکامل هوشمندانه هستند، فرآیندي که مخلوطی از دستهاي پنهان بازارها و دخالت دولت است. دولتی که به اندازه کافی روشن فکر است که بداند چه وقت و چطور هدایت کند و همینطور چه زمانی دخالتش را کم کند براي اینکه کارآفرینی را تشویق کند و اکوسیستم کارآفرینی نسبتا خود پایداري را به وجود آورد. پرسشی که در این میان بهوجود میآید این است که چگونه میتوان یک اکوسیستم کارآفرینی ایجاد کرد؟ در همین زمینه ایزنبرگ، نه گام را براي ایجاد یک اکوسیستم کارآفرینی برمیشمرد، که عبارتند از: گام اول- تقلید از سیلیکان والی باید متوقف شود. رهبران کشورها باید این را بدانند که نمیتوانند سیلیکان والی باشند و نباید سعی کنند. سیلیکان والی نیز نمیتوانست امروز خودش باشد حتی اگر این را میخواست. نباید با سیلیکان رقابت کرد، با وجود این حقیقت که 79 سیلیکان والی در اطراف جهان وجود دارد. رشد اکوسیستم در هر دولت نیازمند زمان، تلاش و منابع است همچنین آزمایش و یادگیري تا زمانیکه موقعیت بینظیري به وجود آید. رهبران نمیتوانند مدل دیگري از هر کسی را کپی کنند. متأسفانه بسیاري از دولتها، رهیافت گمراه کنندهاي را نسبت به ایجاد اکوسیستم کارآفرینی در پیش گرفتهاند. آنها آرمان دسترسیناپذیري از اکوسیستم را دنبال میکنند و اقتصادي را جستجو میکنند که کاملا برخلاف بهترین اقدامات آنهاست؛ ولی، بسیاري از اوقات مؤثرین اقدامات از گوشههاي دوردست از زمین میآیند، جاییکه منابع- همینطور چارچوبهاي قانونی، حکمرانی شفاف و ارزشهاي دموکراتیک- ممکن است کمیاب باشد. در این مکانها کارآفرینی صورت کاملا جدیدي دارد. گام دوم- بر داراییها، مشکلات و فرصتهاي خود باید تمرکز داشت. کشورها باید به دقت بر جغرافیاي خاص خودشان تمرکز کنند. بهخاطر بعضی دلایل، مردم دوست دارند واژه ملت را بهعنوان واحد تحلیل ببینند، و سیاست ً هاي ملی قطعا مناسب هستند. اگر اطراف جهان را بنگرید، میببینید که کارآفرینی تمایل دارد در یک حوالی متمرکز شود که آیزنبرگ آن را “چالههاي آب” مینامد، جاییکه کارآفرینان از همه نوع جمع میشوند که منابعی را بهدست آورند که جهت رشد و ماندگاري نیاز دارند. گام سوم- همه رهبران باید درگیر شوند. دولت ضروري است ولی تنها یکی از محركها هست. در حالیکه فرایند کارآفرینی ممکن است با مقامات رسمی روشن فکر و جاه طلب منتخب و یا یک بنیاد خیریه یا یک کارآفرین داراي فکر مدنی یا کسب و کارهاي خانوادگی یا بینالمللی آغاز گردد؛ ولی خیلی زود در این فرایند، ائتلاف کوچکی از رهبران همفکر به نمایندگی از بخشهاي متفاوت ضروري میگردد، زیرا جنبه هاي مختلفی از محیط (اکوسیستم کارآفرینی)، نیاز است موازي با هم تقویت شوند. اما در این میان دولت نمیتواند هرچیزي را خودش انجام دهد؛ بخشهاي خصوصی و غیرانتفاعی نیز باید مسئولیت را به عهده بگیرند. در موارد بسیاري مدیران، مالکین کسب و کار خانوادگی، دانشگاهها، سازمانهاي حرفهاي، بنیادها، سازمانهاي کار، سرمایه گذاران و البته خود کارآفرینان راه اندازي میکنند و حتی بودجه آموزش کارآفرینی، کنفرانسها، تحقیق و حمایت سیاسی را تأمین میکنند و حتی در بعضی موارد ابتکارات خصوصی این را براي دولتها آسانتر میکنند که سریعتر و مؤثرتر عمل کنند، و بهطور خلاصه همه ذی مدخلان- دولت و دیگران- باید هر شانسی را براي نشان دادن رهبري واقعی به کار بگیرند. گام چهارم- جستجو براي کارآفرینان است. آنها همیشه وجود دارند ولی ممکن است شما آنها را تحت ظاهر یا بیرون جستجو کنید. بسیاري از هنجارهاي اجتماعی کارآفرینان را از نمایش دادن خودشان ناامید میکنند، بعضی اوقات از اینکه هدف حسادت و رقابت قرار گیرند، اجتناب میکنند، بعضی اوقات نیز از موشکافی اجتناب میکنند. اما بیشتر کارآفرینان تمایل دارند از سایه بیرون آیند و بهعنوان مدلهاي نقش براي دیگران بهکار گرفته شوند. بعضی نیاز به حمایت اضافی جهت موفقیت دارند براي اینکه داستانهاي امید بخشی را خلق کنند. یکی از بزرگترین مشکلاتی که در بسیاري از جوامع مکرر دیده میشود نمونههایی از کارآفرینانی است که خارج از دسترس نگهداشته شدهاند در حالیکه باید نمونههایی از مردم عادي موفق را نشان داد بهطوري که حس آسودگی و هیجان قابل لمس گردد. گام پنجم- اهدافی مشخص گردد. دولتها میتوانند منطقهاي خاص و از جنبه جرافیایی متمرکز را جهت توسعه کارآفرینی توسعه دهند بهطوري که تولید سالیانهاي را براي آن بهعنوان هدف مشخص نمایند. موفقیت این منطقه که آزمون بازار را براي 10000 نفر از ساکنین گذرانده است، میتواند به چرخه با ارزشی بهدلیل اثرات خارجی مثبتی فراوانی که بههمراه دارد، تبدیل شود. گام ششم- اقدامات در درون چارچوب جامعنگر انجام شود. بسیاري از دولتها میدانند که عناصر گوناگونی از محیط وجود دارند که موجب کارآفرینی میشوند و اینکه چطور هر کدام از این عناصر بهطور مجزا تأثیر دارند ولی آنچه که مهم است این است که اثر هر عنصر باید همزمان با عناصر دیگر مورد ملاحظه قرار گیرد. براي نمونه ً معرفی کردن آموزش کارآفرینی نیز مشخصا مهم است، اما بهواسطه خودش میتواند نتیجه معکوس بدهد اگر فارغ التحصیلان را تشویق نماید که بهجاي دیگري نقل مکان کنند که محیط مساعدي را پیدا کنند. ایجاد سرمایه قابل دسترس اتلاف زمان است اگر گردش معامله ناکافی باشد، و ارائه مراکز رشد بدون نگرانی درباره اینکه چطور سرمایه در دسترس ایجاد شود، در حقیقت منابع عظیمی از جائیکه آنها ممکن است بهتر بهکار برده شوند، را بیرون میکشد. گام هفتم- یادگیري، تناسب، تکرار. این رهیافت خیلی خاص است. آنچه که در یک منطقه کار میکند ممکن است در مناطق دیگر کار نکند؛ بهعبارت دیگر یک اندازه مناسب همه نیست. بر پایه اصل اختصاصی بودن اکوسیستم کارآفرینی، بسیاري از جوامع باید دلایل شکست را در درون خودشان نشریه کارآفرینی در کشاورزي جستجو کنند و پاسخ دهند. بنابراین این فقدان جامعیت باید در به کارگیري راه حلهاي توسعه کارآفرینی از سوي کشورهاي مختلف مورد توجه قرار گیرد. گام هشتم- موفقیتها جشن گرفته شوند، حتی آنهایی که کوچک هستند. اثر تشویقی موفقیتها محلی نباید نادیده گرفته شود. رسانه، مقامات دولتی، و دیگر رهبران کسب و کار این موفقیتها را باید به عموم نشان دهند. بسیاري از افراد کمتر انتظار دارند که یک کسب و کار کوچک بتواند موفق شود. متأسفانه این نقص بزرگ در بسیاري از جوامع وجود دارد: آنها موفقیتهایشان را پنهان میکنند و شکستهایشان را جشن میگیرند. گام نهم- از اشتباهات قدیمی اجتناب گردد. متأسفانه در بسیاري از کشورها ایجاد خوشه هاي کارآفرینی بر پایه راهبرد بالا به پایین است. در حالیکه شواهد نشان میدهد که این راهبرد همیشه به موفقیت ختم نمیشود و این تصور که سرمایه گذاري مخاطره آمیز دولت نوشدارو است به اشتباه رواج یافته است در حالیکه همه شواهد نشان میدهد که سرمایه گذاري دولت باید در طول زمان محدود شود و یکی از طیفهاي مداخلات باشد. البته نباید نقش دولت را در پشتیبانی از اکوسیستم کارآفرینی فراموش کرد. دولت باید محدودیتهاي قانونی را در جهت رشد کسب و کارها رفع کند، و قوانین مفیدي را اجرا کند که اثرات سوء ورشکستگی را کاهش دهد، مالیاتها را ساده کند، و به کارآفرینان اجازه دهد با شتاب پس از شکست آغاز به کار کنند.