مدیریت خشم

همه ما عصبانی می‌شویم اما باید یاد بگیریم که چگونه مدیریت خشم به ما کمک می‌کندتا به شیوه‌ای کارآمد خشم خود را ابراز کنیم. اما برای افراد بسیاری مدیریت این احساس قدرتمند کار مشکلی است.ما به سختی می‌توانیم خشم خود را ابراز کنیم و حتی گاهی در تشخیص خشم در درون خودمان دچار مشکل هستیم.از طرفی دیگر، اگر خشم به صورت سازنده بیان نشود ممکن است نیروی آن تبدیل به چیزی آسیب‌رسان و ناکارآمد شود، که ساختار هر رابطه‌ای را بر هم می‌ریزد.مشکلات ناشی از خشم می‌تواند بر روی سلامت روان و جسم تأثیر بگذارد. ما باید یاد بگیریم که چگونه این احساس قدرتمند را تبدیل به انرژی سازنده و سالم کنیم تا روابط ما با دیگران محکم و صمیمی‌تر شود.

از خشم دوری نکنید: بسیاری از افراد خصوصاً خانم‌ها باتجربه خشم و بیان کردند آن راحت نیستند. ما باید بدانیم

که به کمک خشم می‌توانیم مسائل و ارزش‌های مهم را برای خودمان و دیگران مشخص کنیم.دفن کردن احساساتی مانند خشم یا اندوه یا خجالت کشیدن از بیان آن‌ها،فقط مشکلات ما را بیشتر می‌کند. فردی که نتوانسته خشم خود را به شیوه‌ای سالم ابراز کند،به یک‌باره مانند انباری از باروت منفجرشده و به صورت وارد پرخاشگری می‌شود.مدیریت خشم به ما کمک می‌کند تا بتوانیم با واقعیت این احساس مواجه شویم.ما به کمک لمس احساسات خود می‌توانیم با ناخودآگاه آشنا شویم.آیا واقعاً اتفاقی که الآن افتاده سبب این خشم شدید است یا ریشه در رویدادی قدیمی دارد؟ما باید بدانیم که پشت هر احساسی داستانی وجود دارد و مغز ما تلاش می‌کندتا با ایجاد احساس چیزی به ما بگوید. به عنوان مثال زمانی که چیز یا فردی مهم را از دست می‌دهد، اندوهگین می‌شود. مغز تلاش می‌کند به شما یادآور شود چیز مهمی از دست رفته و حالا شما باید برای آن سوگواری کنید تا بتوانید افراد و چیزهای دیگر را در زندگی به دست آورید.خشم زمانی اتفاق می‌افتد که فردی به فرد یا چیز یا ارزشی متعلق به شما به احترامی کند.خشم به شما یادآوری می‌کند که در این لحظه باید از خودتان مراقبت کنید و به طرف مقابل نشان دهیدکه نباید به شما بی  احترامی کند.طبیعی است افرادی که نمی‌توانند خشم را تجربه کنند در مواجهه با دیگران، زمانی که حق آن‌ها اجحاف می‌شود،

دچار مشکل هستند.

در این بخش می‌خواهیم با بررسی چند تکنیک مدیریت خشم، ببینیم چگونه می‌تواند رفتار سازنده‌ای در هنگام عصبانیت داشت.

از سرزنش کردن اجتناب کنید: یکی از گرایش‌ها رفتاری انسان در هنگام خشم، سرزنش دیگران است. اما سرزنش سبب می‌شودکه فرد مجبور شود از خودشدفاع کند زیرا سرزنش احساسات ناخوشایندی در او ایجاد می‌کند.به عنوان مثال اگر یکی از دوستان شماناخواسته در مقابل جمع شوخی ناخوشایندی با شما انجام داد،به جای صحبت در مورد تمام اشتباهاتی که در زندگی مرتکب شده، بهتر است فقط به همین موضوع بپردازید. زمانی هم که مشغول صحبت هستید نباید او را سرزنش کنید و فقط باید بگویید که رفتار او چگونه شما را آزرده کرد.

آرامش خود را حفظ کنید: مطمئن هستم اگر کسی در هنگام عصبانیت شدید این جمله را به من بگوید،من به شخصه بیشتر عصبانی خواهم شد.ماهیت خشم به گونه‌ای است که در تضاد با آرامش قرار دارد.بنابراین چطور می‌توانیم در هنگام عصبانیت آرامش خود را حفظ کنیم؟ در ابتدا اجازه دهیدمن بیشتر در مورد معنای این جمله توضیح دهم.مدیریت خشم بدین معنا نیست که قرار است همه چیز را فراموش کنیمبه جای حال بدی که داریم لبخند بزنیم. آرامش یعنی جلوی تکانه خشم که می‌خواهد به سرعت تبدیل به رفتار پرخاشگرانه شود را بگیریم.فردی که ما را عصبانی کرده همان آدمی است که یک ساعت قبل کنار ما نشسته بودو مشغول گفتگو بودیم. اما الآن از او عصبانی هستم اما قرار نیست که با عصبانیتم همه چیز را نابود کنم. یکی از مهم‌ترین بخش‌های مدیریت خشم در واقع مدیریت رفتار است. اید با یکدیگر به تعامل برسیدخشم قرار است به ما کمک کند تا از خودمان مراقبت کنیم.اما زمانی که اطرافیان ما نمی‌دانند که چه چیزی برای ما مهم و ارزشمند است،

چگونه می‌توانند خود را با نیازهای ما تطبیق دهند.ما باید یاد بگیریم که در مورد خود و مسائلمان با دیگران گفتگو کنیم.

اما گفتگو بدین معنا نیست که من حرف‌هایی به تو می‌زنم و تو باید حتماً آن‌ها را انجام دهی.حالا زمان صحبت‌های طرف مقابل است و او هم باید این آزادی را داشته باشدتا در مورد خودش صحبت کند. زمانی که گفتگو به پایان رسید، دو طرف باید به تعامل برسندیعنی بر روی یک نقطه بیستند.این شیوه گفتگو یکی از مهم‌ترین اصول مدیریت خشم است و به ما کمک می‌کندتا از به وجود آمدن مشکلات آینده جلوگیری کنیم.

چگونه کارآفرینی را در کودکان افزایش دهیم:

  1. به آن ها بیاموزید که برای رفع مشکلات شان راه حل موثر بیابند: امروز مهارتِ یافتن راه حل را به فرزندان تان بیاموزید تا فردا آن ها بتوانند از دل هر مشکل یک ایده ی کسب و کاری بیابند. مثلا وقتی آن ها در یادگیری درس ها با مشکلی مواجه می شوند یک جلسه طوفان فکری خانوادگی راه بیندازید و آن ها را تشویق کنید که راه حل هایی ارائه دهند. به آن ها کمک کنید که مشکل را به خوبی درک کنند، از آن ها بخواهید هر راه حلی که به ذهن شان می رسد را بیان کنند، معایب و مزایای هر کدام از راه حل ها را با هم بررسی کنید و در نهایت از آن ها بخواهید بهترین گزینه را انتخاب کنند. هر چقدر پدر و مادر مسئله را برای کودک خود ساده تر و بیشتر توضیح دهد کودک بهتر می تواند فرآیند یافتن راه حل موثر را بیاموزد.
  2. درس گرفتن از شکست را به کودکان تان یاد بدهید: این شاید مهم ترین مهارتی باشد که کودکان در آینده به آن نیاز پیدا می کنند چه کارآفرین بشوند چه نشوند. کودکان باید یاد بگیرند که تلاش کنند، شکست بخورند، از شکست خود درس بگیرند و دوباره تلاش کنند. برای انجام این کار، شما باید درباره عملکرد فرزندتان با او صحبت کنید. مثلا اگر او مشتاق ساخت کاردستی هنری است، هر بار در کنار تعریف و تشویق او، پیشنهادهایی نیز برای بهبود و پیشرفت کارش به او بدهید. گاهی نیز از او انتقاد کنید و یا بخواهید کاری را که انجام داده یک بار دیگر و با روش دیگری انجام دهد و برای آن جایزه ای در نظر بگیرید. اگر کودک تان چند بار شکست خورد نگران نشوید، این شکست به او یاد می دهد که موفقیت بهایی دارد که باید آن را بپردازد: شکست.
  3. روش مقابله با ترس و تردید را به آن ها بیاموزید: کارآفرینان باید ریسک های بزرگی بکنند. قلمرو کارآفرینی پر از تردیدها، عدم اطمینان ها و ترس ها ست و کسی که می خواهد وارد آن شود باید تحمل همه ی این ها داشته باشد. زمانی که کودک شما با یک موقعیت پر از ریسک مواجه می شود، در ابتدای به او کمک کنید اما به تدریج او را تنها بگذارید تا خودش طریقه مواجهه با ریسک را یاد بگیرد. این کار کمک می کند احساسی از قدرت و شجاعت در کودک به وجود بیاید. مثلا زمانی که کودک تان نمی داند باید در یک مسابقه بزرگ شرکت کند یا نه، ابتدا با او در این باره صحبت کنید و به او امید بدهید سپس او را به حال خود رها کنید تا خودش بر ترس و عدم اطمینانش غلبه کند.
  4. به کودکان تان اجازه تصمیم گیری بدهید: کارآفرینانی که در شرایط بحرانی، مصمم و با اراده تصمیم می گیرند در کودکی مستقل اندیشیدن را یاد گرفته اند. کودکان وابسته که همیشه پدر و مادر برای آن ها تصمیم می گیرند کارآفرین نمی شوند. باید در انجام فعالیت های مختلف به فرزندان تان آزادی عمل بدهید تا خودشان اتنخاب کنند. زمانی که قرار است کودک خود را به یک جشن تولد ببرید از او بخواهید که از میان چند لباس مختلف خودش یکی را انتخاب کند. شما با این کار در واقع به آن ها نشان می دهید که تصمیم گیری چگونه است و در آن ها احساس استقلال ایجاد می کنید.
  5. خلاقیت را در آن ها تقویت کنید: معمولا کودکان بسیار خلاق و مبتکر هستند اما این طور باقی نمی مانند. بسیاری از پدر و مادر ها با بی توجهی به قوه ی خلاقه ی کودکان شان، چراغ خلاقیت را در همان سال های ابتدایی کودکی در کودکان خاموش می کنند. یک راه بسیار ساده و آشنا برای پرورش خلاقیت در کودکان وجود دارد: بازی کردن. کودک خود را بشناسید و بفهمید او بیشتر به چه نوع بازی هایی علاقه دارد. برای این کار باید انواع مختلفی از وسایل بازی را در اختیار او بگذارید. گاهی خودتان با او بازی کند، برای کودکتان قصه بگویید و از او بخواهید که بعضی اوقات او برای شما قصه بگوید. بر روی دیوارها کاغذ نصب کنید و بگذارید او هر چقدر دلش می خواهد آن ها را خط خطی کند. دیوارهای منزلتان هم می توانند نقش مهمی در آینده کودکتان داشته باشند! بازی یک راه حل است. راه حل دیگر این است که به کودک تان اجازه دهید یک کسب و کار واقعی ولی کوچک برای خودش راه بیاندازد. مثلا چند کیک فنجانی درست کنید و از فرزندتان بخواهید آن ها را با سلیقه خودش تزیین کند و سپس به همسایه ها بفروشد.
  6. به کودکان تان یاد دهید که همه چیز را به چالش بکشند: کودکان معمولا در همان سال های اولیه مجموعه ای از قوانین و مقررات تکراری را از جانب پدر و مادر، مدرسه و جامعه دریافت می کنند که باید طبق همان قوانین زندگی کنند. اگر کودک شما امروز مجبور باشد مثل همه فکر کند، رفتار کند و زندگی کند در آینده جزئی از این همه خواهد شد و نه یک کارآفرین. کارآفرینان سنت شکنند. آن ها جهان و افراد آن را به چالش وا می دارند. رویه های کهنه را تخریب می کنند و بر روی آن از نو امپراطوری خودشان را می سازند. اگر می خواهید کودک شما هم این گونه باشد به او دسته ای از افکار و عقاید کلیشه ای ندهید بلکه در هر موردی از او بپرسید: تو چگونه فکر می کنی؟ به نظر تو دلیل این اتفاق چیست؟ چگونه می توان این تغییر را ایجاد کرد؟ کودکان معمولا درباره ی جهان پیرامون خود سوالات بسیاری می پرسند، آن ها را وادار کنید که ابتدا خودشان به جواب این سوالات فکر کنند و دلیل بیاورند. کودکان باید تفکر و اندیشیدن را درست یاد بگیرند.

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]