طوفان فکری

 

طوفان فکری به بیانی ساده یعنی همه افراد در جلسه‌ دورهم جمع شوند و بدون ترس تمامی نظرات و ایده‌های خود را در مورد یک موضوع بیان کنند تا از دل این پیشنهادات بالخره به راه‌حلی مشخص دست پیدا کنند. البته به طوفان فکری، طوفان ذهنی، یورش فکری، یورش مغزی، بارش افکار و غیره نیز می‌گویند. الکس اف.اسبورن، طوفان فکری را این‌گونه تعریف می‌نماید: تکنیکی که در جلسه‌ای اعمال می‌شود که در آن‌یک گروه از افراد سعی دارند تا از طریق جمع‌آوری همه ایده‌هایی که به‌طور خودجوش توسط شرکت‌کنندگان بیان می‌شود، راه‌حلی برای مشکلشان پیدا کنند.

در این فرآیند راه حل‌های بسیاری برای مشکلِ مشخصی، پیشنهاد می‌شود. اینجا تأکید روی تعداد ایده‌هاست نه درستی یا غلطی آنها. یعنی همه‌ی افراد، بدون ترس از انتقاد، آزادانه نظرشان را بیان می‌کنند و ایده‌هایشان با آغوش باز پذیرفته می‌شوند. در واقع، در یک جلسه‌ی طوفان فکری،‌ ایده هرچه نامتعارف‌تر،‌ بهتر! چرا که کم کردن شاخ و برگ ایده‌‌های بزرگ یا عجیب و غریب، ساده‌تر از تبدیل ایده‌‌ای کوچک به راه‌حلی مؤثر است.

طوفان فکری و اتاق فکر

واژه «تینگ تانک» یا اتاق فکر در جنگ جهانی دوم به اتاقک‌هایی گفته می‌شد که نظامیان آمریکائی در آن‌ها، مصون از ورود حشرات نقشه‌ها و استراتژی‌های جنگی خود را طراحی می‌کردند، اما اصطلاح اتاق فکر به‌طور رسمی برای اولین بار توسط شرکت معتبر راند استفاده شد.

برخی از افراد به‌اشتباه اتاق فکر و اتاقی که در آن جلسه طوفان فکری برگزار می‌شود را یک موضوع می‌داند. طوفان فکری یک روش حل مسئله است که در یک یا حداکثر چند جلسه محدود به پایان می‌رسد؛ اما اتاق فکر به موسسه و یا سازمانی گفته می‌شود که مأموریت آن ارائه رهنمودهایی به سازمان‌ها در زمینه‌های مختلف است.

خیلی وقت‌ها چند ایده‌ی کوچک با هم ترکیب می‌شوند تا ایده‌ی خوبی به دست بیاید. به این کار هم می‌گویند : ۳=۱+۱ !

اگرچه طوفان فکری را می‌توان یک نفره هم ترتیب داد (آدم‌هایی که با خودشان حرف می‌زنند را ندیده‌اید؟!) اما معمولا بر پا کردن چنین طوفانی، کاری گروهی است که با حضور جمعی متشکل از ۶ تا ۱۰ نفر انجام می‌شود.

لیست سازی:

تهیه لیست یک روش کاملا تحلیلی است که در آن با شناسایی نقاط قوت،‌ خصوصیت‌های مختلف محصول یا خدمت ارائه شده را فهرست می‌کنیم. مثلا برای اینکه بفهمیم چطور می‌توانیم یک محصول را بهتر کنیم،‌ قطعات آن را از هم جدا می‌کنیم،‌ ویژگی‌های فیزیکی هر قطعه را یادداشت می‌کنیم و تمام کارکردهای هر قطعه را بررسی می‌کنیم تا ببینیم تغییر در هر یک از اینها چه تأثیر مثبت یا منفی در عملکرد محصول دارد.

نقشه ذهنی:

نقشه‌ی ذهنی تکنیکی گرافیکی است که برای ترسیمِ ارتباط موجود میان قسمت‌های مختلف اطلاعات گردآوری شده یا ایده‌ها به کار می‌رود. در این تکنیک، هر داده یا ایده روی کاغذ نوشته شده و بعد با خط یا منحنی به ایده یا داده‌ی قبل یا بعد از خودش وصل می‌شود. به این ترتیب، شبکه‌ای از روابط به وجود می‌آید. این تکنیک اولین بار توسط محققی بریتانیایی به نام تونی بوزان (Tony Buzan) در کتابی با عنوان «از کله‌ات استفاده کن» که در سال ۱۹۷۲ منتشر شده است، در عالم ایده پردازی پیدایش شد. از نقشه‌‌های ذهنی در طوفان‌های فکری و در برنامه‌ریزی برای پروژه‌ها استفاده می‌شود. همچنین این تکینک در حل مسئله و یادداشت‌برداری نیز کاربرد دارد. مثل همه‌ی تکنیک‌های دیگری که از نقشه‌کشی استفاده می‌کنند، تکنیک نقشه‌ی ذهنی هم به دنبال طبقه بندی اطلاعات است تا بتواند مفاهیم و ایده‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارد.برای تهیه‌ی نقشه‌‌ی ذهنی، اول باید عبارت یا کلمه‌ای را در وسط صفحه بنویسیم. بعد، باید هرچیزی که در رابطه با آن کلمه یا عبارت به ذهن‌مان می‌رسد در گوشه و کنار همان صفحه، بدون هیچ ترتیب مشخصی یادداشت کنیم. دست آخر هم باید سعی کنیم ارتباط میانِ تمام آن عبارت‌ها یا کلمات را با هم پیدا کنیم.

قوانین طوفان فکری:

  1. انتقاد ممنوع: فکر کردن کار سختی است به خاطر این اکثر مردم قضاوت می‌کنند. طبق این قانون طوفان فکری نباید هیچ‌گونه انتقادی از هر نظر و ایده‌ای که بیان می‌شود، صورت پذیرد. هنگامی‌که در جلسه طوفان فکری، نظری ابراز می‌شود، کسی حق ندارد آن نظر را موردحمله، انتقاد و یا تجزیه‌وتحلیل قرار دهد. ایده یا نظر بد یا نادرست وجود ندارد بلکه تمامی آن‌ها بالقوه خوب هستند. نظرات و ایده‌های که ابراز می‌شوند، یا خودشان راه‌حل مسئله هستند و یا باعث جرقه زدن ایده‌هایی می‌شوند که منجر به پیدا شدن راه‌حل می‌شوند. تحقیقات نشان می‌دهد که ۵۰ درصد پیام‌هایی که ما از مردم دریافت می‌کنیم از طریق زبان بدن، ۳۸ درصد از لحن صدا و فقط ۷ درصد از کلمات است پس باید مراقب زبان بدن خود در جلسه طوفان فکری باشیم.
  2. دنده خلاص رفتن: بهترین ایده‌ها به‌صورت جوک ظاهر می‌شوند پس تفکرات خود را تا حد ممکن خنده‌دار کن. دومین قانون طوفان فکری «پرسه زنی خیال» و یا به‌اصطلاح «با دنده‌خلاص رفتن» است. مثل خودرویی که در سرازیری با دنده‌خلاص به‌سرعت حرکت می‌کند این قانون ما را تشویق می‌کند به‌سرعت تمامی نظراتی که به ذهنمان خطور می‌کند را بیان کنیم. مهم نیست که نظراتمان ظاهراً چقدر غیرعملی و غیرمعقول به نظر برسند، شاید همان ایده‌های به‌ظاهر غیرمعقول سبب خلق ایده‌هایی جدید در ذهن اشخاص دیگر شود. نباید دچار «خودسانسوری» شویم. در بعضی از جلسات طوفان فکری، گفته می‌شود اگرچند دقیقه‌ای فهرستی از خنده‌دارترین نظرات ممکن درباره موضوع مطرح شود جلسه پربارتر خواهد شد.
  3. کمیت نه کیفیت: برای به دست آوردن یک ایده خوب، باید ایده‌های زیادی را به دست آورید. سومین قانون طوفان فکری، «ارائه حداکثر تعداد نظرات ممکن» است. طوفان فکری در قدم اول بیشتر یک موضوع کمی است تا کیفی. مطابق این قانون تعداد ایده‌ها مهم است نه کیفیت آن‌ها؛ یعنی باید تمام تلاش خود را انجام دهیم تا تعداد بیشتری ایده و راه‌حل، بدون در نظر گرفتن کیفیت آن‌ها خلق کنیم. الکس اسبورن می‌گوید که کمیت، کیفیت را به وجود می‌آورد.در معدن طلا از حدود یک‌تن کانسنگ طلا تنها ۵/۱ گرم طلا استخراج می‌شود. درواقع از یک کوه عظیمی از خاک فقط مقدار ناچیزی طلا استخراج می‌شود. در طوفان فکری هم از هزاران ایده ایجادشده فقط تعدادی بسیار کمی از آن‌ها واقعاً کاربردی هستند. پس این دید اشتباه که باید از یک طوفان فکری ده‌ها راه‌حل عالی به دست بیاورید را کنار بگزارید.
  4. مکتوب کردن: کمرنگ‌ترین جوهر بهتر از قوی‌ترین حافظه است. چهارمین قانون طوفان فکری «مکتوب کردن» همه نظرات است به این معنی که هر ایده‌ای که مطرح می‌شود، اگرچه ظاهراً غیرعادی یا غیرمعقول به نظر برسد باید یادداشت شود. حتی اگر ایده‌ها شبیه ایده‌های قبلی ولی به‌گونه‌ای دیگر و با ادبیات متفاوتی بیان‌شده باشند نیز باید ثبت شوند. علاوه بر این، ثبت ایده‌ها باید به‌گونه‌ای باشد که همه بتوانند فهرست ایده‌های یادداشت شده را در همان حالی که یادداشت می‌شود، مشاهده نمایند.