یادداشت نخست: سایه ی فلسفه لائوتسه بر آموزه های کنفسیوس
آموزه های کنفسیوس مهمترین آموزه های مدنی چینیان است و بعنوان آموزه ها و تعالیم معلم نخست خود بحساب آورده و به آن بسیار احترام می گذارند. و بحق نیز همینگونه می باشد. حکیم کنفسیوس معلم نخست چینیان یکی از مهمترین شخصیت های تأثیر گذار در تاریخ چین می باشد که تعالیم وی بعنوان مهمترین تعالیم اخلاقی در چین بحساب می آید
در این میان آنچه که نباید از نظر دور داشت این مسأله است که چه چیزی حکیم کنفسیوس را وادار می کند که در آموزه های خود مدنیت و جامعه پذیری را شاخص اصلی آموزه های خود قرار داده و موضوع را به اخلاق و یا همان “لی” بکشاند
موضوع “لی” که حکیم کنفسیوس مطرح می کند و ملاک انسانیت یا بعبارتی دیگر ارزش هر انسان را به اندازه ی میزان و مقدار “لی” موجود در منش آن انسان می داند، از کجا آمده است؟ بعبارت دیگر چه چیزی وی را وادار می کرده که انسان را متقاعد داشتن “لی” کند؟
“لی” که در معنای عرفان ایرانی همان ادب و در معنای اسلامی همان تقواست، واکنشی به مفهوم “دائو” ی لائوتسه می باشد. از آنجا که حکیم لائوتسه الگوی انسان کامل را انسانی می داند که از “دائو” پیروی می کند و آن را راه طبیعت معرفی می کند و می گوید در جهان چیزی هست که نمی دانم چیست بهمین خاطر آن را “دائو” می نامم این تعریف برای حکیم کنفسیوس گویی تعریفی نیست که بتوان با آن جامعه را هدایت کرد بنابراین چیزی را باید تعریف کرد که کاملا ملموس است و می توان بدستش آورد بهمین خاطر دست به تعریف “لی” می برد و آن را کاملا دست یافتنی و محقق شدنی معرفی می کند که البته انسان را در مسیر “دائو”ی لائوتسه که تعریفی واضح از آن نمی توان کرد نیز قرار می دهد
یادداشت دوم: دوفو، پیامبر شعر چینی
از آنجا که واقعگرایی بنیادی ترین اصل کهن و ریشه دار در آداب و رسوم شعر چینی می باشد، در دوران تانگ این اصل بنیادین توسط دوفو به بلوغ خود رسید. در اواخر دوران تانگ جامعه ی چین از نظر مسائل سیاسی و حواشی اجتماعی آن به وضعیت ناگواری رسیده بود و مردم بشدت آسیب دیده و خشمگین بودند. در این دوران دوفو با بی پرده گویی های هنری در شعر خود واقعیات تلخ و گزنده را مطرح کرده و پرده از بسیاری فسادها برداشت و شعرش مرزهای شعر باستان چین را درنوردید و الگوی نوینی را در سرایش شعر خلق کرد الگویی که پس از 1400 سال تا امروز نیز در شعر چینی رایج می باشد، واقعگویی
دوفو تمام نوجوانی اش را در سعی و تلاش گذرانید تا جاییکه در بیست سالی بیش از ده سال زندگی اش را در سفر گذرانده و تجربیات بسیاری کسب کرده بود. در جوانی احساس کرد که باید وارد حکومت شده و به جامعه اش خدمت کند اما هرگز این اتفاق نیافتاد و وی راهی برای رشد خود و مردمش نیافت و ناچار دست به قلم برد تا شاید بتواند با قلمش به مردم جامعه اش خدمت کند که البته این موضوع محقق شد و شعر ار موجی از تغییر در جامعه چین را بوجود آورد
اشعاری همچون جاده زیر چرخ های ماشین سربازان، خلق و خوی زیبارویان، سفرنامه فون شین، تماشای پاییز، شستن اسب سربازان، جنگهای شمالی، شنیدن آوای سربازان، صعود، شکوه پاییز و نسیمی از جوقلیانگ از اشعار مشهور وی می باشند که علاوه بر هنر شعر بنوعی تاریخ شعر نیز محسوب می شود.
نمونه ای از شعر او: ا
چیزی از شهر باقی نمانده دیگر- جز کوه و رودخانه- پس از هجوم دشمن- بهار آمد- این بار اما شهر انبوه از مردم انبوه از جنگل است- افسوس که در جنگ خبری از خانه نیست- نه خبر از خانه است و نه خبر از نامه- و چگونه موهایم سفید نشود
یادداشت سوم: محصول، نخستین خداوند چینیان باستان
ماهیت کهنترین نظام مذهبی چین مبهم و قابل بحث است. تنها یادگار باقی مانده از آن در قرون یک و دو قبل از میلاد متون غیب گویی نوشته شده بر روی استخوان ها می باشد. کهنترین خدایان چینی حدایان حاصلخیزی بودند. کشاورزان بدوی متکی به تغییرات آب و هوایی بودند و هرگونه تغییر در آن سبب تغییر در محصول شده و کشاورز را بطور طبیعی به آفتاب و باران وابسته می کرد
این تغییرات جوی در عقاید چینیان باستان اثری پایدار بخشیده بود زیرا آنها اعتقاد داشتند قوای عظیم طبیعت بطور بدیهی منعم و صاحب کرم نیست بلکه آبادانی وابسته به تعادل و ویرانی متأثر از افراط و تفریط است. بنابراین هدف از نخستین آیین های چینی این بود که بوسیله ی سحر و جادو تعادل طبیعت را حفظ نمایند
این امر سبب شد تا آسمان و زمین بمثابه دو نیروی عظیم که زندگی را به تعادل میان خود وابسته کرده بود برای انسان باستان حکم خداوندانی را بیابد که می بایست همواره با هم در صلح و آشتی باشند تا زندگی جریان یابد. این امر یعنی آبادانی حاصله از صلح میان آسمان و زمین بواسطه ی قربانیان بدست می آمد
مهمترین وظایف مذهبی شاهزاده ها نیز در این قربانی ها متمرکز شده بود. آنها معتقد بودند که دوران فروانروایی شان با کیفیت و کمیت قربانی ها ارتباطی مستقیم دارد. قربانیانی که مردم برای خدای آسمان، خدای زمین، خدای محصول، خدای رودخانه و خدای کوهستان می کردند بزعم آنان تعادل را میان این خدایان بوجود آورده و نوع بشر می توانست به حیات خود ادامه دهد
در متون کهن این اندیشه بصورت بنیان اندیشه ی اخلاقی پایه ریزی شد چرا که فرمانروای فاسد و جبار نمی توانست به خدای آسمان خدمت کرده و قربانی کند مگر اینکه اخلاقش پاکیزه باشد و رفتارش بی عیب
یادداشت چهارم: پشت نقاب های اپرا
اپرای چین صحنه ی نمایش واقعیت های زندگی در قالب نمایش پشت نقاب های رنگی و تند و مشعشع است. شاید کمتر کسی از این زاویه به اپرا نگریسته باشد چرا که علیرغم نوع پردازش آن در حرکات و صداها که گاهی خسته کننده بنظر می رسد و تماشاچی را کلافه می کند بیانگر واقعیات بسیار شفافی ست که آدمی را متعجب می سازد
آنچه اپرا را از دیگر نمایش ها متفاوت می سازد نقاب های مورد استفاده ی بازیگران است نقاب هایی که شکل و شمایل رنگ و طرح آن نشان دهنده ی روحیه و اخلاق و روش و منش هر یک از افراد نمایش داده شده می باشد
رنگ ها هر کدام نشانگر موضوع و مفهومی جدی در آدمهای نمایش است. نقاب زرد نشان دهنده ی شجاعت و شهامت است. نقاب آبی بیانگر قدرت موزیانهف نقاب سبز نشان خلق و خوی بی پرواست نقاب بنفش معنای توانمند بودن و نخبگی و نقاب سرخ بیانگر جوانمردی و پهلوانی ست. رنگ سیاه عموما نشان دهنده ی ساده و مصمم بودن است و رنگ سفید رنگ خیانت است
و اما حرکات و صداها در اپرا نمایانگر بروز رفتارهای هر شخصیت می باشد به این معنا که حرکات سریع بیانگر عجولی و حرکات نرم و آهسته بیانگر صبر و شکیبای است. صداهای ریز و تند بیانگر عصبانیت و یا تعجب و صداهای کمی بم تر نشان دهنده ی تفکر است و کشش صداها و تحریر شدن ها به معنای تأکیدهاست
تماشای یک اپرای به تماشاچی کمک می کند خود را در لابلای رنگ ها و صداها و حرکت ها و پیچش های بازیگران بیابد و قضاوت کند و به زیبایی در نتیجه پایان داستان می تواند پایان قضاوت وی درباره ی خودش باشد