نگرش سنتی به مدیریت بحران، براین باور بود که مدیریت بحران یعنی فرو نشاندن آتش؛ به این معنی که مدیران بحران در انتظار خراب شدن امور مینشینند و پس از بروز ویرانی، سعی میکنند تا ضرر ناشی از خرابیها را محدود سازند. ولی به تازگی نگرش بهاین واژه عوض شده است. براساس معنای اخیر، همواره باید مجموعهای از طرحها و برنامههای عملی برای مواجهه با تحولات احتمالی آینده در داخل سازمانها تنظیم شود و مدیران باید درباره اتفاقات احتمالی آینده بیندیشند و آمادگی رویارویی با وقایع پیشبینی نشده را کسب کنند؛ بنابراین، مدیریت بحران بر ضرورت پیشبینی منظم و کسب آمادگی برای رویارویی با آن دسته از مسائل داخلی و خارجی تاکید دارد که به طور جدی شهرت، سودآوری و یا حیات سازمان را تهدید میکنند. باید توجه داشت که مدیریت بحران با مدیریت روابط عمومی متفاوت است. مدیر روابط عمومی برای خوب جلوه دادن سازمان تلاش میکند در حالی که مدیر بحران سعی دارد تا در شرایط دشوار، سازمان را در موقعیت خوب نگه دارد. مدیریت بحران به منزله یک رشته علمی، به طور کلی در حوزه مدیریت استراتژیک قرار میگیرد و بهطور خاص به مباحث کنترل استراتژیک مرتبط میشود.
تعریف بحران سازمانی: مفهوم بحران میتواند به معنای انحراف از وضعیت تعادل عمومی رابطه سازمان با محیط یا تعریفی از خصوصیت محیطی باشد که سازمان مجبور است به صورت مستمر از آن اگاهی داشته باشد. در هر یک از این دو نگرش، انجام مسائل بحران در یک دیدگاه مدیریت استراتژیک به بهترین وجه قابل درک است . «لاری اسمیت» رئیس مؤسسه بحران واژه بحران را به این صورت تعریف میکند: یک اغتشاش عمده در سازمان که دارای پوشش خبری گستردهای شده و کنجکاوی مردم درباره این موضوع بر فعالیتهای عادی سازمان اثر میگذارد و میتواند اثر سیاسی، قانونی، مالی و دولتی بر سازمان بگذارد. یک بحران سازمانی فقط یک فاجعه مانند یک رکود اقتصادی، سقوط یک هواپیما و یا محدود کردن شرکتهایی نیست که باعث تلفات عظیم و یا خسارات شدید محیطی میشوند بلکه میتواند دارای شکلهای متنوعی مانند بدنام شدن محصول، مخدوش شدن خدمات پشتیبانی کننده، تحریم کردن محصولات، اعتصاب، شایعات هستهای جنجالآمیز، دزدیده شدن، رشوهدهی و رشوهخواری، درگیری خصومتآمیز، بلایای طبیعی در جهت انهدام محصولات، خراب شدن سیستم اطلاعات سازمانی و یا سیستم اطلاعات شرکتهای مادر است. یک بحران سازمانی پدیدهای با احتمال وقوع کم و تاثیرگذاری زیاد است که قابلیت اجرایی سازمان را تهدید میکند و از مشخصه آن مبهم بودن عامل، مبهم بودن تاثیرات و وسایل حل آن است و تصمیمات مربوط به آن باید به سرعت اتخاذ شود. به هر جهت، بحرانها به صورت ناگهانی بروز نمیکنند و اغلب آنها علائم هشدار دهندهای دارند که مشکلات و معضلات بالقوهای را نشان میدهند. بحران شباهت جالبی با یک مدل زیستشناختی دارد، گون زالز ـ هیرو و پرات (1996) پیشنهاد میکنند که یک بحران میتواند شبیه به مکانیسمی باشد که مراحل تولد، رشد، بلوغ و افول یا مرگ را طی میکند. در زبان چینی واژه «ویجی» (WEIJI) معادل واژه بحران است که معنای خطر و فرصت را میدهد. این لغت اساس و شالوده مدیریت بحران را آشکار میکند یعنی: وقتی اداره کردن به درستی صورت گیرد یک خطر به عنوان یک بحران میتواند یا پیشگیری شود یا اثرات آن کاهش مییابد و یا حتی تبدیل به یک فرصت شود. اغلب هر بحران دانههایی از موفقیت را در خود دارد، همان طور که ریشههای شکست را نیز میتواند در خود داشته باشد . در تعریف بحران سازمانی بهتر است بین بحران(CRISIS) و واقعه ناگوار(DISASTER) تفاوت قائل شد. «برنت» بین این دو تفاوت قائل شده و میگوید: بحران توصیف کننده شرایطی است که در آن ریشههای پدیده میتواند مسائل و مشکلاتی مانند ساختارها و عملیاتهای مدیریتی نامناسب و یا شکست در تطابق با یک تغییر باشد در حالی که منظور از واقعه ناگوار این است که شرکت با تغییرات مصیبتبار پیشبینی نشده یا ناگهانی مواجه شده که کنترل کمی بر روی آنها دارد.
انواع بحران: الف ـ طبقهبندی بحرانها از لحاظ ناگهانی بودن یا تدریجی بودن آنها: بعضی از بحرانها به صورت ناگهانی و یک دفعه بهوجود میآیند و اثرات ناگهانی بر محیط درونی و بیرونی سازمان میگذارند. به این بحرانها، بحرانهای ناگهانی (ABRUPT CRISES) میگویند. در مقابل این بحرانها، بحرانهای تدریجی (CUMULATIVE CRISES) وجود دارند که از یکسری مسائل بحرانخیز شروع میشوند و در طول زمان تقویت شده و تا یک سطح آستانه ادامه و سپس بروز پیدا میکنند. برای مقایسه بحرانهای ناگهانی و تدریجی میتوان از 6 ویژگی کلیدی استفاده کرد. بحرانهای ناگهانی باسرعت بهوجود میآیند ، قابلیت پیش بینی کمی دارند ،صراحت و روشنی آنها متمرکز است، آشکارند، از یک رویداد مشخص یکدفعهای شروع می شوند، در یک زمان ثابت به وقوع می پیوندند، و از عدم انطباق سازمان با یک جنبه یا تعداد کمی از جنبه های محیطی حاصل می شوند.در مقایسه، بحرانهای تدریجی ،به صورت تدریجی و تجمعی به وجود می آیند، قابلیت پیش بینی زیادی دارند، واضح و روشن نیستند، نقطه شروع آنها از یک سطح آستانه است، با گذشت زمان احتمال وقوع آنها بیشتر می شود و از عدم انطباق سازمان با چندین جنبه از محیط به وجود می آیند. ب ـ طبقهبندی بحران از دیدگاه «پارسونز»: پارسونز سه نوع بحران را بیان میکند که عبارتند از : 1 ـ بحرانهای فوری: این بحرانها دارای هیچگونه علامت هشداردهندة قبلی نیستند و سازمانها نیز قادر به تحقیق در مورد آنها و نیز برنامهریزی برای دفع آنها نیستند. 2 ـ بحرانهایی که به صورت تدریجی ظاهر میشوند: این بحرانها به آهستگی ایجاد میشوند. میتوان آنها را متوقف کرد و یا از طریق اقدامات سازمانی آنها را محدود ساخت. 3 ـ بحرانهای ادامهدار: این بحرانها هفتهها، ماهها و یا حتی سالها به طول میانجامند. استراتژیهای مواجهه شدن با این بحرانها در موقعیتهای متفاوت بستگی دارد به فشارهای زمانی، گستردگی کنترل و میزان عظیم بودن این وقایع. میتوان از سه معیار سطح تهدید، فشار زمانی، و شدت وقایع، در طبقهبندی و شناسایی بحرانها استفاده کرد و میتوان از این طریق به مدیران نشان داد که چه زمانی یک پدیده و یا یک مشکل میتواند تبدیل به یک بحران شود. «بورنت» با استفاده از این سه معیار و نیز معیار تعداد گزینههای واکنش یا پاسخگویی، ماتریسی را برای طبقهبندی بحرانها پیشنهاد کرده که در آن 16خانه وجود دارد. سطح تهدید در دو سطح بالا و پایین ،تعداد گزینههای واکنشی در دو طبقه کم و زیاد، فشار زمانی در دو حد کم و شدید ، و درجه کنترل در دو سطح بالا و پایین در نظر گرفته شده اند. پدیده ها در این 16خانه به چهار سطح دستهبندی شدهاند. سطح یک زمانی است که سطح تهدید پایین، تعداد گزینه های واکنشی زیاد ، فشار زمانی کم ودرجه کنترل بالا است. سطح چهار زمانی است که سطح تهدیدها بالا ،تعداد گزینه های واکنشی کم یا زیاد ، فشار زمانی شدید و درجه کنترل پایین یا بالا باشد. «بورنت» میگوید هرچه سطح پدیده یا مشکل از سطح یک به سطح چهار نزدیک شود احتمال تبدیل آن مشکل یا پدیده به یک بحران بیشتر میشود . ج ـ طبقهبندی بحرانها از دیدگاه «میتراف»: وی برای طبقهبندی بحرانها از دو طیف استفاده میکند. یک طیف داخلی یا خارجی بودن بحرانها را مشخص میکند. اینکه بحران در داخل سازمان بهوقوع میپیوندد یا در خارج از سازمان. طیف دیگر فنی یا اجتماعی بودن بحرانها را نشان میدهد. همانطور که در نمودار شماره 1 ملاحظه میشود محور افقی نمودار بحرانهای داخلی و خارجی را از هم متمایز میسازد و محور عمودی، بحرانها را از حیث ماهیت فنی یا اقتصادی بودن در مقابل اجتماعی یا سازمانی بودن تفکیک میکند؛ به این ترتیب، میتوان چهار وضعیت کلی را متمایز ساخت. در نمودار مذکور، برای هر وضعیت کلی، نمونههایی از بحرانهای شناخته شده، مشخص شدهاند. برای مثال، بحران ناشی از «تعمیم نمادین» (در وضعیت 4)، حاکی از شرایطی است که «موقعیت یک سازمان» فقط به خاطر آنکه نام آن، تداعی منفی میکند، به خطر میافتد، برای مثال کسانی که به طور افراطی طرفدار حقوق حیوانات هستند، به آن دسته از تولیدکنندگان مواد غذایی که در استفاده از گوشت حیوانات زیادهروی میکنند، آسیب میرسانند. هرچه این گونه اقدامات عجیب و غریبتر باشند، افزایش آمادگی مدیران برای رویارویی با بحرانهای ناشی از آنها، ضرورت بیشتر دارد .
مدیریت بحران سازمانی به عنوان فرایندی نظام یافته است که طی این فرایند سازمان تلاش می کند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیش بینی کند. سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند. برای اجرای این فرایند باید مشخص شود که بحران در چه مرحله از عمر خود قرار دارد تا بتوان نسبت به اقدامات پیشگیرانه و یا هر اقدام مناسب، تصمیم درستی اتخاذ کرد و روشهای صحیحی به اجرا آورد.