مدل آپسالا بر اساس مدل U شکل گرفته که حرکت تدریجی شرکتها را در فرآیندها نشان می دهد. چارچوب نظری این مدل برای اولین بار طی تحقیقات یوهانسون و ویدرشیم-پاول بر روی چهار شرکت سوئدی شکل گرفت. آنها دریافتند زمانی که این شرکتها در راه بین المللی شدن گام بر می دارند، در واقع یک سری از مراحل تدریجی را پشت سر می گذارند. در سال 1977 یوهانسون و واهلن مدل را بازبینی و اصلاح کردند. این نظریه بر روی چهار موضوع که شرکتها در طول فرآیند بین المللی شدن با آن روبرو می گردند تمرکز دارد: دانش بازار، تعهد به بازار، تصمیمات متعهدانه و فعالیتهای رایج این عوامل در یک چرخه با هم در تعامل هستند. در جنبه وضعیتی و بخش اول آن، شرکت با نگاه به فعل و انفعالات بازار خارجی؛ سعی می کند دانش خود را نسبت به بازار و پویایی های موجود در آن کامل کند. سپس این دانش منجر به آن می شود که شرکت خود را برای ورود به بازار یاد شده متعهد نماید و منابعی را در این زمینه تخصیص دهد. در گام بعد مجموعه اقدامات فعلی شرکت رویکرد متفاوتی به خود می گیرد (در صورت نیاز) و به سمتی سوق پیدا می کند که بتواند تصمیمات متعهدانه را که می تواند دامنه ای از عدم ورود تا سرمایه گذاری مستقیم در بازار خارجی را داشته باشد، محقق نماید. فرض اساسی در مدل آپسالا اینست که دانش بازار و تعهد به بازار هم بر تصمیمات متعهدانه تاثیر می گذارند و هم بر اقدامات جاری و این امر در عوض دانش و تعهد به بازار را نیز تغییر می دهد. از سوی دیگر میزان دانش بازار و فعالیتها و عملیات بواسطه درگیر شدن منابع تحت تاثیر قرار می گیرند. این مدل همچنین بیان می دارد که شرکتها بین المللی شدن را از بازارهایی شروع می کنند که فاصله کمتری – فاصله روانی- با آنها دارند. “فاصله” توسط عواملی چون تفاوت در زبان، فرهنگ، سیستم سیاسی و مانند آن تعریف می شود که جریان اطلاعات بین بازار و شرکت را تحت تاثیر قرار می دهند. اندرسون (1997) در نگاهی جامع تر معتقد است زمانی که شرکت بر اساس فاصله کم روانی با کشور دیگر وارد آن می شود تجربیات جدیدی بدست می آورد که علاوه بر ایجاد حس ریسک پذیری بیشتر، می پذیرد که وارد کشورهایی با فاصله های روانی بیشتر شود. در شکل 4 مراحلی که شرکتها در گام تصمیمات متعهدانه و طی فرآیند بین المللی شدن طی می کنند آورده شده است. شرکتهایی که قبلا فعالیت صادراتی نداشته اند با صادرات از طریق یک کارگزار شروع می کنند. شعبات فروش می توانند در مرحله بعدی باشند و شرکتها می توانند از یکی از روشهای ورود مثل همکاری مشترک، اعطای مجوز، فرانشیز و مانند آن بسته به منابع و ماهیت شرکت استفاده کنند. قدم نهایی در این مدل شعبات با مالکیت کامل است، شرکت در صورتی که از دانش بازار به حد کافی و تعهد به بازار به میزان بالایی برخوردار بود، این روش را برمی گزیند.